- بیداد کردن
- ظلم کردن ستم کردن مقابل داد کردن
معنی بیداد کردن - جستجوی لغت در جدول جو
- بیداد کردن
- ظلم کردن، ستم کردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
از خواب برخیزانیدن، آگاه کردن هوشیار کردن متنبه کردن
کسی را از خواب برانگیختن، کنایه از هوشیار ساختن، آگاه کردن
Awaken, Waken
будить
budzić, budzić kogoś
acordar, acordar alguém
svegliare
despertar, despertar a alguien
réveiller, réveiller quelqu'un
wakker maken
membangunkan
يوقظ , أيقظ
जगाना , जगाना
להעיר , להעיר
깨우다 , 깨우다
uyandırmak
kumfufua, kumwasha
مباشرت کردن جماع کردن
مباشرت کردن
اجابت، قضا کردن
ملاقات کردن
سخنرانی کردن
پدید آوردن
تاسیس کردن، شالوده ریختن
تاشیدن
اعتراض کردن ایراد گرفتن: بر مطالب او ایراد کرد، بیان کردن: (نه هر عبارتی که در نعت او ایراد کند)